آن شرلی با موهای زیتونی

آن شرلی با موهای زیتونی

خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
آن شرلی با موهای زیتونی

آن شرلی با موهای زیتونی

خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار

57- مرخصی

دیروز رو مرخصی گرفتم.رفتم دکتر.عزیز هم اتفاقی تونست مرخصی بگیره و بره دنبال کارهاش.اما هیچکدوم از کارهاش انجام نشد که هیچ، یه گره کور هم وسط هر کدوم انداختند....


اما کارهای من انجام شد.یعنی کارم فقط دکتر رفتن بود که رفتم.دکتر برای 23 شهریور سونو نوشت برام و همینطور یک سری آزمایش.بهم گفت باید استراحت کنم.از دیروز کارهای خونه رو تب دار و مریض عزیز و داداشش انجام میدند.

دیشب عزیز ساعت 10/5 اومد خونه.حالا مثلا قرار بود شامم بپزه.کارهاش انجام نشده بود و اعصابش هم خورد بود.ماکارونی رو ازش گرفتم و رفتم آشپزخونه.میدونستم خستست و اعصابش خورد.خودم شروع کردم به پختنش.عزیز هم اومد تو آشپزخونه.برادر شوهر هم بود.خلاصه با سلام و صلوات 3 تایی یه ماکارونی پختیم.برادر عزیز هم ظرفها رو شست.روی سنگ اپن رو هم دستمال کشید.

بعد بهش میگم علی (اسم مجازی برادرشوهر) بیا بشین.نمیخواد انقد خودتو خسته کنی.میگه حالا که ظرفهای نشسته دو هفته اتون رو شستم و کارها تموم شده میگی؟ میگم خوب منظورم اینه که دیگه نمیخواد اون کارهای جانبی رو انجام بدی .بیا بشین...


بعد من هر کاری به عزیز میگم سریع میگه علی برو فلان کار رو بکن.دیگه میگم نه توروخدا اگه میخوای به علی بگی من خودم پا میشم.اون شده کوزت.من و عزیز هم خانوم و اقای تناردیه.دوتایی دراز میکشیم .اون کارهامون رو انجام میده.داداش عزیز 1 سال از عزیز کوچکتره...


صبحی که یه ذره وقت داشتم میخواستم قابلمه هایی که شسته بود و گذاشته بود رو کابینت رو بذارم سرجاشون.چشمتون روز بد نبینه.قابلمه شستن برای علی فقط خلاصه شده تو شستن داخل قابلمه.بیرون قابلمه کلا جزئش حساب نمیشه....پر لک و مونده غذا بود..هیچی دیگه گذاشتم همونجا که بعداز ظهر دوباره خودم بشورمشون..

علی هنوز از باردار بودنم خبر نداره.هر وقت که حالم بده و ازم میپرسه چته، میگم معده ام درد میکنه.اونروز از بوی پیاز داغ حالم بد میشد .شالم رو گرفته بودم جلوی دماغم و دهنم.بعد علی میگه چته؟ دندونت درد میکنه؟؟


چند وقت پیش عزیز یه ذره زودتر از شرکتشون اومده بود بیرون و سر راه اومد شرکت ما تا با هم بریم خونه.تو این فاصله من یه ذره کار هم داشتم و با عزیز رفتم تو قسمت سالن کارخونه.بعد اونروز با هرکی کار داشتم و صداش میزدم بهم میگفت جانم!!! جلوی عزیز...نمیدونم روزهای دیگه هم هر وقت صداشون میکردم میگفتن جانم!!  و من اونروز حساس شده بودم یا اینکه مثلا اونروز میخواستن به عزیز بگن که ما انقد هوای خانومت رو داریم...(تقریبا همه میدونند عزیز روی من خیلی حساسه و از ناراحتیم خیلی ناراحت میشه.چند وقت پیش با مدیر حرفم شد.عزیز هم اتفاقی همون لحظه رسید.فقط خدا رحم کرد من گفتم با راننده ها حرفم شده و راننده هم از اینجا رفته وگرنه خون جلوی چشماش رو گرفته بود.)....حالا این مدا جانم گفتن هاشون فرق میکرد.نگهبانمون میگفت جونم!!! مدیرمون میگفت ججججان.


سرویسم اومد.اگر بقیه ای داشت فردا اضافه میکنم

نظرات 4 + ارسال نظر
ندا دوشنبه 17 شهریور 1393 ساعت 11:41 http://www.fery73.blogfa.com

نی نی چطوره؟؟

ممنون ندای مهربون.نی نی خوبه.مادرش خوب نیست.حالت تهوع و معده درد کلافم کرده.

مهلا پنج‌شنبه 13 شهریور 1393 ساعت 12:46 http://http:/www.dokhtarkord.blogfa.com

کمکم جنین وزن میگیره البته اشتهات هم خوب میشه مامان انه جون.. 3 ماه اول جنین فعلا در حال کامل شدنه..
اصل وزن گیری جنین ماه اخره.. هفته ای 250 گرم وزن میگیره..
غذاهای خوب و مقوی بخور ..
گوشت..ماهی.. میوه.. لبنیات بخصوص شیر.. شیرخرما..شیرموز..شیرعسل..دل و جیگر..کله پاچه..تخم مرغ
گردو و انواع مغزها.. تو جیبت بادم زمینی و کشمش و گردو و پسته مغز شده بذار تو خونه تو راه محل کار تو محل کارت بخور..
هله هوله نخور جلو اشتهاتو میگیره..

گوشت و ماهی عزیز نمیخوره وتا قبل از باردار شدنم که مصرفمون خیلی خیلی کم بود.لبنیات خودم دوست ندارم دل و جگر هم حالت تهوعم رو بدتر میکنه.مز بادوم و مغز پسته معده دردم رو تشدید میکنه.دیگه چیز خاصی نمیمونه که بخوام بخورم. فعلا بیشتر برنج ابکش میخورم.تنها چیزیه که انگار معدمو بهتر میکنه با نون خالی... ممنون از وقتی که گذاشتی برام

رز چهارشنبه 12 شهریور 1393 ساعت 14:06

سلام راستی دوتا مطلب یادم اومد انه یه شربتهایی هست حاوی ویتامین وقتی اون رو استفاده کنی اشتهات زیاد میشه چون بارداری و ویار داری بد نیست با یک دکتر تغذیه مشورت کنی کم غذایی غولیه که برای مبارزه با اون باید زمان وصبر زیادی صرف کنی اما بالاخره باید شاخ این غول رو بشکنی وگرنه نی نی هم مثل خودت کم غذا میشه انه میدونم احترام زیادی برای خانواده ی همسرت قایلی اما شما یک مادر ی ونینی بعد از خدا پناهش تویی پذیرش جنسیت یک انسان چه دختر وچه پسر جزئ اولین حقوقش هست تو باید اون قدر قوی وبدون تردید باشی که خانواده ی همسرت هم مثل تو فکر کنند ان شاالله که خدا فرزند سالم وصالح قسمتت کنه

فعلا دکترم گفته هیچ قرصی نباید بخوری تا سه ماهت کامل بشه.بعدش حتما یه فکری میکنم.روزهای اول زیادم بد نبودم.راضی بودم از خوردنم.الانا کلا حالت تهوع دارم.دوسه شبه شام نخوردم.دیشبم ماست و گوجه خوردم با نون...رز من همین الانم هروقت نی نی رو صداش میکنم بهش میگم دختر گلم.حالا این قضیه پسر دوست بودنشون خیلی قوی نیست.دخترم دوست دارن.کلا بچه دوست دارند.

رز سه‌شنبه 11 شهریور 1393 ساعت 19:46

سلام با ارزوی سلامتی برای نی نی و مامانش

سلام و ممنون رز عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد