سلااام
من وعزیز امروز بعدازظهر حرکت میکنیم به سمت شهر عزیز.شاید خواهرم وهمسرش هم با ما بیاند اما احتمالاش خیلی ضعیفه.خواهرم میگه عزیز دلش برای خانوادش تنگ شده حتما بیشتر دوست داره پیش اونها باشه ما بیایم مزاحم میشیم مجبور میشه مارو ببره اینور اونور گردش وتفریح ....
دلم برای اون شهر وادم هاش ومادرشوهرم وبقیه تنگ شده.دلم برای هوای اون شهر تنگ شده.خیلی وقت بود دلم میخواست یه مسافرت بریم.حالا تعطیلی سه شنبه وپنج شنبه باعث شد چهارشنبه رو هم مرخصی بگیریم وبریم.
خانوادم بعضی وقتا بهم میگند ح.صله داری هر ماه این همه راه میری ومیای.بذار عزیز خودش بره خانوادش رو ببینه تو خسته میشی.به مادرم گفتم من خودم دلم میخواد برم.واقعا از هفته قبل شوق دارم واس این تعطیلات که بریم.
سلام خانومی.منم 65 اما.
خوش گذشت؟کار بسیار خوبی میکنیعزیزم.هم برا خودت خوبه حال و هوات عوض میشه هم خانواده همسرت میفهمن که براشون ارزش قائلی.هم همسرت احساس آرامش بیشتری داره وقتی باهاشی و همراش.
سلام عزیزم.ممنونم خوب بود.میگم چقد تو سالهای 66 65 64 بچه بدنیا اومده خدابده برکت.از هر کی میپرسی متولد همین سالهاست انگار بیشتر از 62 و63 وایناست
چه خوب. خوش بگذره. درستش هم همینه که با هم برین.
گلی رفتیم وبرگشتیم با خواهرم اینا هم رفتیم
بهت خوش بگذره عزیزم خوش باشی
کار خیلی خوبی میکنی میری
من عاشق مسافرتم
ممنونم عزیزم.گلشن بیا اصفهان.خیلی دلم میخواد ببینمت