سلااااااااااااااااااااام.
خوبید
دیشب برادرشوهر شب کار بود و بعد از مدت ها من و عزیز با هم تنها شدیم تو خونه.کلی با هم حرف زدیم شوخی کردیم .منچ بازی کردیم!!! فیلم دیدیم.
الان میفهمم بیشتر فشار اون روز ها و بی حوصلگیم بخاطر فاصله افتادن بین من و عزیز بود.دیشب یک شب خیلی خوبی بود...
خداروشکر .. واقعا گاهی آدم دلش میخواد با شوهرش تنهاااای تنها باشه . باز خوبه شما خونه خودتونید ما که عقدیم چی بگیم خو
اره واقعا.من که میشه دلم میخواد فقط شوهرم باشه.
سلام آنه عزیزم.ممنونم.مامانم خوبه خدارو شکر.منم هستم منتها حال نوشتن ندارم.ولی همتونو میخونم.مرسی ازینکه به یادم بودی.سر فرصت حتما میام و مینویسم.
یه مسآله دیگه اینکه آدرسم پیش چند تا از آشناها لو رفت رو این حساب نمیتونم آزادانه بنویسم.مجبورم رمزی بنویسم که اصلا دوست ندارم.
چقدر سخته برادر شوهر همش خونتونه.اینجوری که آدم اصلا آزاد نیست.ولی خوبی ای که داره تو و همسرت قدر همین چند ساعت کوتاه با هم بودنو میدونید.
چه بد چطور لو رفت.اینجوری که خیلی اذیت میشه ادم.همیشه استرس داری نکنه هک بشی یا....کاش ادرست رو میتونستی عوض کنی....خداروشکر که مامانت خوبه.....اره ادم ازاد نیست ولی همش یکساله.بعد انقد اینا خانواده خوبین و مادرشوهر زن خوبیه من بیشتر اصرار دارم نره تو این یکسال خونه اجاره کنه.وگرنه عزیز و داداشش از همون اول دنبال خونه هستند.انقد برا عزیز دلیل اوردم که اونم تقریبا راضی شده داداشش این یکسال رو با ما باشه......اصلا هر وقت تنهاییم و برادرشوهر نیست احساس میکنم تازه عروس دامادیم...
خوب خدا رو شکر برادرشوهرت تو شهر شما کا گرفته?
یه چند وقتی اینجا هست تا زمانیکه کار خودش اوکی بشه و بره سر کار خودش
نه جدا نیستیم فقط راحت نیستیم.
مطمئنی کار دیگه ای نکردین؟؟
اره جون خودت
به روح اعتقاد داریییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بقیشو برو