شاید این روزها مثل همان روزهای قبلی هستند.این منم که خوب نیستم.شاید منم که باید مثل قبل باشم. علی ای حال سعی میکنم خوب باشم و هستم.
کلاس خیاطی بخاطر یادگرفتنشم که نباشه بخاطر لحظات خوبی که اونجا با همکلاسی ها دارم رو دوست دارم.دیروز قرار بود همه،رو اندازه های من الگوی کت بکشند.بچه ها اندازه های منو ازم میپرسیدند.بهشون گفتم خانوم اندازه دور کمر من به شما چه ربطی داره که میپرسی؟؟؟ اونام یه دوتا فحش دادند و دفترمو از دستم کشیدند اندازه هامو نوشتند.بهشون گفتم قوربونتون اون قسمت های ناموسیش رو ننویسید دیگه!!!!
بیشتر از این چیزی به ذهنم نمیاد.بنظرم چرت و پرت هستند.نوشتنشون ارزش نداره.در پناه حق سربلند باشید
پ ن : دلم برای عزیز خیلی تنگ شده.انگار دیشب اصلا ندیدمش.کاش زودتر شب بشه.باید بهش اس ام اس بدم زودتر بیا.دلم برات خیلی تنگه
سلام همشهری. نگفتی کدوم شهر اصفهان هستی آنه جان.
انه جون خوبی؟؟
خوبم عزیزم.خیلی خوب.مرسی
حالا کی پارچه بیاریم برامون لباس بدوزی خیاط خانوم؟؟
اختیار دارید.ما جلوی شما لنگ میندازیم.این حرفا چیه
عزیزم آنه جونم
هر جا هستی در آرامش باشی ایشالا
دوستت دارم دوست خوبم
ممنون عزیزم و همینطور شما