آن شرلی با موهای زیتونی
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
آن شرلی با موهای زیتونی
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگارپیوندها
- ماجراهای گلابتون بانو
- این یک زندگی است
- خانوم سیب
- عشق اول زن چندم
- گلشن عزیزم
- شیرین جون
- به زیر سقف این خونه(سارا جون)
- هدیه
- یک ذهن پریشان
- برای تو
- ساحل
- ندا جون
- خصوصی های یک زن
- زهرا(زهرا خانوم و اقا رضا)
- تو را دوست دارم(فرشته جون)
- پوری وسوری
- یک عاشقانه ارام
- نیکادل
- خرمالوی سیاه.الما توکل
- زن وبوسه
- من و تو و رقص زندگی
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
- بهمن 1394 1
- آذر 1394 1
- اردیبهشت 1394 2
- فروردین 1394 1
- اسفند 1393 1
- بهمن 1393 3
- دی 1393 3
- آذر 1393 3
- آبان 1393 1
- مهر 1393 3
- شهریور 1393 8
- مرداد 1393 5
- تیر 1393 10
- خرداد 1393 11
- اردیبهشت 1393 14
- فروردین 1393 13
- اسفند 1392 13
- بهمن 1392 14
- دی 1392 9
- آذر 1392 8
- آبان 1392 8
- مهر 1392 16
- شهریور 1392 2
- مرداد 1392 12
- تیر 1392 11
- خرداد 1392 5
جستجو
آمار : 86423 بازدید
Powered by Blogsky
بشتابید به سوی ....
دیروز یه اس اومد با این مضمون.لطفا خیلی فوری بدون فوت وقت برید این سایتی که گفته.به هم هم خبر بدید.
"مبلغ500000ریال معوقه سهام عدالت قراره به حساب سرپرست خانوار ریخته بشه.برای تکمیل فرم سریعا به سایت زیر مراجعه کن . به همه اطلاع بده
.
.
.
.
.
.
.
.
..
اعتراف کن.رفتی سرکار ؟آره؟نه جون من اعتراف کن.طوری نیست. قول میدم نخندم
دیروز این اس رو برای عزیز فرستادم.عزیزم همه همکاراشو خبر کرده.بعد دقیق شده رو ادرس سایته.حساب خندیدند.میگفت رفتم طبقه بالای شرکتمون .یکی از خانم ها بعد از ضایع شدن خودش به اون یکی میگفته"جون عمت زودتر برو تو این سایت"
اس ام اس سرکاری دارید بفرستید.تازه فهمیدم سرکار گذاشتن عزیز خیلی کیف میده.مخصوصا که عزیز و همکاراش جمیعا شرکتی میرند سرکار
پنج‌شنبه 15 اسفند 1392 ساعت 09:19
کجایی بانو جان؟ خوبی؟ نمیخوای آپ کنی؟
وقت نمیکنم عزیزم.سرم خیلی شلوغه
وقتی حتی پیشمی دلم برات تنگ میشه، هر چی آرزوی خوبه مال تـــــ♥ـــــو . عشقم با تو زندگیم معنی شد با تو دلم شاد پر از غوغا شد . میخواهم آنقدر خودخواهانه در آغوش بگیرمت که جای ضربان قلبم روی تنت بماند . حتی وقتی مثل سگ و گربه به جون هم افتادیم...
شب نزاری از بغلت جم بخورم و بگی:
آشتی نکردیما ولی من بدون ♥ تو ♥ خوابم نمیبره... اگر هنوز هم تو را آرزو می کنم؛ برای بی آرزو بودنِ من نیست؛ شاید آرزویی زیباتر از تو، سراغ ندارم ...
ای شیطون بلا
راستی شمع درست کردی؟
نه عروس.اصلا وقت نمیکنم به کارهای روزمره ام برسم.برای طفلک مهمون کار خاصی نمیکنم اما نمیدونم چرا انقدر کارام زیاد شده.دارم خونه تکونی میکنم
سلام خانومی.خوبی؟ممنون که بازم بهم سرزدی. منم میاما اما بیشتر خواننده خاموش میشم. امیدورم سال پربرکتی پیش رو داشته باشی.دوستت دارم خانومی
راسی درمورد پیامات. یکی که درمورد مادربزرگه نوشته بودی رو دارم.دیگه اگه بوده نه ندارم.موفق باشی گلی
همون پیامه بیشتر منظورم بود.هرچی گشتم پیدا نکردم.قالب وبتو عوض کن شاید مشکل بهم ریختگی پست هات از بین رفت.ممنون از دعای خیرت
اولش باور کردی مگه نه؟؟؟؟ جون من اعتراف کن
سلام ممنون از حضورتون
منم خوشحالم از اشناییتون
دانشگاه باهنر خیلی دانشگاه خوبیه...البته خودم اونجا قبول شدم روزانه اما دیگه حسش نبود چون کاردانیمو تموم کرده بودم...
تو پست دیدار خانواده کامنت توضیحش هست...
چه با حال بوده
سلام عزیزم.خیلی باحال بود.منکه خیییییلی خندیدم
ازطریق خانوم گل با وبلاگت آشنا شدم خوشحال میشم اگر مایل به لینک کردن ما باشی، ماهم لینکت میکنیم.منتظر خبرتم
قابل شما رو نداشت.انشاله همیشه به خنده
نه دیگه گولت رو نمیخوره
راست میگی.پس من کلی افکار خبیثانه در ذهنم پروراندم
خیلی باحال بود.
ما سرکار نرفتیم چون اصن ما خودمونو به عنوان سرپرست معرفی نکردیم و یارانمونو از خانواده جدا نکردیم...دیدیم ارزش 50 تا فرم پر کردنو نداره
اما اس ام اس سر کاری خعلی حال میده مخصوصا که طرف بره سر کار...مال شما دوز خیلی سر کار رویشون بالا بوده!!
انقده حال کردم عزیز اینا همشون باهم رفتند سرکار