آن شرلی با موهای زیتونی

آن شرلی با موهای زیتونی

خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
آن شرلی با موهای زیتونی

آن شرلی با موهای زیتونی

خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار

عزیز امد و عید امد.....عید امد وعزیز امد

عزیز دیشب اومد.بهم زنگ زد گفت از دیروز ناهار به بعد چیزی نخوردم .یه شام توپ آماده کن دارم میام.منم قبلش رفته بودم خونه بابام ویه دیگ ماکارونی پخته بودم که هم خودمون اونجا باشیم وهم خواهرام هم بیاند.تا عزیز بیاد ماشینش رو پارک کنه پسرخالم اومد داخل خونه.من انقدر حواسم پیش عزیز بود واینکه زودتر لیوانا رو بشورم که چاییش اماده باشه و....اصلا حواسم نشد با پسرخالم احوالپرسی کنم.خونه بابامم خیلی شلوغ بود.عزیز اومد تو یه سلام به جمع دادوبا چشم هاش دنبال من میگشت.تو اشپزخونه بودم.از همون در یه جور شیطونی بهم گفت سسسلااام.منم نیشم تا بنا گوش باز.بعد رفت که پاهاشو بشوره من هنوز تو آشپزخونه بودم وداشتم شام میکشیدم.بقیه هم سر سفره بودند.منتظر عزیز بودیم وهمه خیلی گرسنشون بود.تا فهمیدیم رسیده شامم کشیدیم. 

عزیز رفت دست وصورتشو شست اومد تو آشپزخونه کنارم وبهم گفت خوبی؟.کلی تو چشمهای هردومون ذوق بود.دلم میخواست همونجا جلوی جمع بغلش کنم.عزیز حتی دلش نمیخواست تو جمع دستشم بگیرم. 

یه بشقاب اونجا اضافی بود.همه فکر میکردند من برای عزیز گذاشتم.اما من از ته قابلمه برای عزیز ماکارونی کناز گذاشته بودم.اخه اون ته قابلمه ایا مال ابکش اولم بود خوشمزه تر بود.اولش که به همون بشقاب عزیز ناخنک میزدند.بعدش دیدم هرکی میخواست اون بشقاب رو برداره داداشم ودامادمون میگفتند این مال عزیزه.دستش نزنید.نگو این نامردا ورداشتند هرچی نمک بوده قاطی غذای عزیز کردند ومیخواستند بدند به خورد عزیز.من با یه بشقاب پر از ماکارونی ته قابلمه اومدم گفتم این بشقاب عزیزه.اون اضافست.انقدر این داداشم ضایع شد.اصلا وامونده بود.کلی بهش خندیدیم.بعد شامم اومدیم خونه وکلی همدیگرو بوسیدیم. 

امشب به یه عروسی دعوتیم.خیلی دلم میخواد بریم.اما دیر دعوت کردند منم لباس مناسب ندارم.حالا نمیدونم دیگه چی بشه.به خواهرم گفتم با عزیز هماهنگ کنید اگه گفت بریم که بریم دیگه.

نظرات 1 + ارسال نظر
نازی شنبه 11 آبان 1392 ساعت 11:12 http://www.myfavorits2.blogfa.com

سلام عزیزم. خوبی؟ خوشحال میشم وقتی میبینم خوشحالی.انشاالله همیشه به خوشی باشه. منم منتظر میمونم تا خدا چی بخواد.راستی شما اهل کجا هستی؟

سلام عزیزم.ممنون وممنون که انقدر خوش قلبی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد