آن شرلی با موهای زیتونی

آن شرلی با موهای زیتونی

خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
آن شرلی با موهای زیتونی

آن شرلی با موهای زیتونی

خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار

از همه جا

دیشب عروسی یکی از همکارهای عزیز دعوت بودیم .بایکی دیگه از همکارهای عزیز وخانومش رفتیم .خانوم واقای خوبی بودند.ادم های سالم وبی شیله پیله که روی پای خودشون وایسادند.به عزیز گفتم یه شب دعوتشون کن خونمون.عزیزم خوشش میومد .چند وقت پیشم به یه پارتی دعوت بودیم.اونم از همکارهای عزیز بود.اما ادم های اونجا اصلا از جنس ما نبودند.دلم نمیخواد دیگه باهاشون رفت وامد کنیم.یکیشون بدون اطلاع از خانوادش یه زن صیغه کرده بود.نمیدونم چرا انقد حس بدی نسبت به این صیغه ای ها دارم. 

یکیشونم یکی از همکارهای خانوم عزیز بود.چشمش دنبال همون مرد صیغه ای بود.رفتار خیلی جلفی داشت.همش با چشم وابرو وادا اطوار حرف میزد.انقد رفتارش تابلو بود که همون زن صیغه ای هم فهمیده بود چشمش دنبال شوهر موقتشه.وهمش حرص میخورد. 

از این جور ادم ها خوشم نمیاد.اصلا دلم نمیخواد باهاشون رفت وامد داشته باشیم.برای جمعه شب دوست دختر یکی از همین گروه نا مناسب دعوتمون کرد. 

به عزیز گفتم بهشون بگو که ما نمیایم.عزیز میگفت اره تازه خودمون رو پیدا کردیم باز بریم قاطی این گروه!!!!! 

نظرات 1 + ارسال نظر
نازی سه‌شنبه 7 آبان 1392 ساعت 10:21 http://www.myfavorites2.blogfa.com

سلام عزیزم.خوبی؟خسته نباشی.
منم از آدمای جلف و سبک خوشم نمیاد.از آدمای بی غیرت چه زن و چه مرد هم متنفرم

نازی این دختر انقدر رفتارش وقیح بود .زل میزد تو چشم همون مرد صیغه ای.اصلا انگارر توی اون جمع هیچ حد ومرزی نداشت.نازی نظرهای من کو.هرچی دنبالشون گشتم ببینم چه جواب دادی پیداش نکردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد