آن شرلی با موهای زیتونی

آن شرلی با موهای زیتونی

خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
آن شرلی با موهای زیتونی

آن شرلی با موهای زیتونی

خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار

تصمیم کبری

رب اشرح لی صدری                خدایا به من سعه صدر بده

وحلل عقده من لسانی             وگره از زبانم بگشا   

یفقهو قولی                            تا سخنم را بفهمند 

ویسرلی امری                          وکارها را بر من آسان کن 

 

 

 

این روزها این ایات رو با خودم زیاد زمزمه میکنم.عجیب این ایاتو دوست دارم.یادمه اون موقع ها که معلم بودم وقرار بود به یه عده دانش اموز بی تربیت درس نخون ودر یک کلام زبان نفهم ریاضی بفهمونم اینا رو با خودم زمزمه میکردم تا خدا به من قدرتی بده که بتونم مفاهیم رو انتقال بدم.خدارو شاکرم که به من فن بیان خوبی داده. 

الانم با یک صاحبخونه زبان نفهم ویک بنگاه دار که همه میدونند بنگاهی ها از چه قماش ادم هایی هستند اختلاف پیدا کردیم 

دیشب کلی باهاشون حرف زدیم مجاب نشدند.امروز میخوام بازم باهاشون حرف بزنم اگر این همسرم دوباره بذاره 

دیشب تولد همسرم بود رفتیم بیرون وکادوش رو اونجا بهش دادم .کلی ارایش کرده بودم .موهامم مدل دادم .همسرم بهم گفت چی شده امشب انقدر به خودت رسیدی.بهش گفتم امشب تولد نفسمه امیدمه دوست داشتم امروز ظاهرم هم متفاوت از بقیه روزها باشه.

 

امروز صبح بهش گفتم حالا که اهداف من وتو از هم جداست بیا حقوق هامون رو جدا کنیم.هر کسی همون کار رو که خودش دوست داره انجام بده.تو میدونی وقسط ها وخرج خونه وخرج من وارزوهات.منم به راه خودم میرم. 

حس کردم از این حرفم ناراحت شد.فکر کنم برنامه هاش بهم ریخت.اما وقتی اون با من هماهنگ نیست ومنم مثل اون فکر نمیکنم بهتره هرکی برای خودش برنامه جدا داشته باشه ونهایتا بهم کمک میکنیم. 

من نمیتونم شاهد مرگ آرزوهام باشم. 

خداوند بهم تن سالم وفکر سالم داده اگر همسرم نمیخواد با من همراهی کنه اگه قرار باشه برای همراه کردنش حرص بخورم اگه قراره اونم به زور بامن هماهنگ بشه بر خلاف میل خودش بهتره خودم تنهایی این راه رو برم 

خدایا ازت ممنونم به من یه جسم سالم دادی وتوانایی که بتونم کار کنم والبته موقعیت شغلی خوبم.که میدونم فقط وفقط خواسته خودت بوده حتی توانایی من هم دخالت نداشته من شانسی وبه خواست تو این جا رو پیدا کردم. 

 

یادمه چند سال پیش من بدون اینکه ازمونی بدم از اموزش پرورش بهم زنگ زدند گفتند بیا فلان مدرسه درس بده.مدرسه دولتی!بدون اینکه قراردای باشی .یه نیروی ازاد بودم بدون هیچ سابقه ای 

بعدها که به اون کارشناسه گفتم چی شد که منو انتخاب کردی حتی اگر ازاد نبودنم هم مورد نداشته باشه هزار تا نیروی ازاد دیگه هم داشتی چی شد به من زنگ زدید 

گفت سری اول که اومدی اموزش پرورش بهت گفتم کلاس پیدا شدن برات شانسی هست.اگه شانست بگه شاید یه کلاس پیدا بشه اگرم نه که هیچ شما گفتی شانس همون خواست خداونده اگر خدا بخواد برای من کلاس پیدا میشه این حرفت توی ذهنم مونده بود وتا مدیرا اعلام کردند یه نیرومیخوایم یادشما افتادم.

حالا بماند که وقتی مدیرا فهمیدند من حتی تو سیستم اموزش پرورش یه شماره حساب بنام خودم ندارم که حقوقمو بریزند وحقوقمو میریختند به حساب معلم های دیگه واونا به من دستی میدادند چه اذیت ها که نکردند .مخصوصا که تازه کار هم بودم والبته حوصله ادم بی تجربه رو نداشتند .اخه همه معلم ها یه مدتی رو تو روستا گذروندن ومن بدون اینکه روستایی برم درس بدم صاف اومدم وسط شهر...یکی از معلم ها یکبار بهم گفت خانوم فلانی این اموزش پرورش اینجا خیلی خودمختار شده میدونی اگه بفهمن چه بلایی سرمون میارند....  

 

نظرات 2 + ارسال نظر
ح جیمی شنبه 3 خرداد 1393 ساعت 13:41

از بقیه نوشته ها مشخص نیمشد که اختلاف دارید

میشه یه کم بیشتر توضیح بدید .... چ جور و در چه حد اختلاف دارید؟

ما اختلاف نداریم.من نظرم رو گفتم و اونم قبول کرد.الانم به همون روشیم.میدونی چرا اختلاف درست نمیشه.؟چون تو زندگی مشترک اهداف اصلیتم مشترک میشه.مثل خرید خونه و این مدل چیزها.من ادمیم که به یه چیزی که میخوام برسم باید تمام انرژیم رو بذارم روش.همسرم میگه اهسته و پیوسته.انقدر به خودت سخت نگیر.به هرحال برای اینکه هر دو راحت باشیم راهمون رو جدا کردیم حقوق من کامل میره برای پس انداز حقوق همسر هم خرج خونه و قسط.حالا اگه دلش میخواد فلان سفر رو بره فلان خرج رو بکنه فلان چیز غیر ضروری مثل باند و سیستم ماشینش رو بخره خودش میدونه و حقوقش.اگر میرسه بخره....بنظرم منطقی ترین راه حل هست.طوریکه چند وقت پیش به همسرم گفتم میای حقوق من رو خرج کنیم مال تو بشه پس انداز.گفت نه.همین روش بهتره و اتفاقا بعد از این برنامه پیشرفتمون خیلی بهتر بوده

گلابتون بانو چهارشنبه 3 مهر 1392 ساعت 20:47 http://golabatoonbanoo.blogsky.com/

این آیات واقعا قشنگ و آرامش بخشن.

به نظر منم حرف جالبی به همسرت نزدی. اختلاف نظر که همیشه هست, نباید این جوری پشتشو خالی کنی!

.بنظرم جداکردن مسیر ها بهتر از حرص خوردن وبحث کردن تو یه مسیر هست. اینطور فکر نمیکنی. راستی میدونی این ایات رو وقتی موسی میخواسته بره پیش قوم اسرائیل که برای اولین بار به یکتاپرستی دعوتشون کنه به خدا گفته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد